شنبه ۱۳۹۳/۰۹/۰۱

عرشيان، مديرعامل سازمان ترافيک شهرداري قزوين:

مديون خون شهدا هستيم

جمعي از مديران شهري قزوين با خانواده شهيد سيد رضا نبوي رضوي ديدار و گفتگو کردند.

 

مادر شهيد سيد رضا نبوي رضوي گفت: خدمت صادقانه مسئولان به جامعه موجب سربلندي خانواده شهداست.
وي درباره خاطراتش نيز گفت: يک زماني قرار بود به عتبات عاليات برويم و در مرز مشکلاتي وجود داشت و دائم برنامه سفر امروز و فردا مي شد؛ يک شب فرزندم رضا را در خواب ديدم گفت مادر چرا نگراني و وقتي علتش را دانست، ساک مرا برداشت برد، فرداي آن روز هم مرز باز شد ما به سمت کربلا رفتيم.
اين مادر شهيد درباره آگاهي از شهادت فرزندش نيز گفت: شبي خواب ديدم پرنده خونين بال بر روي درب خانه مان نشسته اشت، هراسان از خواب بلند شدم براي پدرشان خوابم را تعريف کردم گفت خير است؛ وقتي صبح همسرم بيرون رفت و برگشت حامل خبر رسيدن پيکر پاک فرزندشهيدم به قزوين بود.
وي با اظهار اينکه پسر شهيدم خيلي عکس مي گرفت و بعد از شهادت ديديم پشت قاب غکس هايش نوشته بود شهيد سيد رضا، افزود: ما بعد از شهادت فهيميدم که رضا در اتاقش نماز شب مي خواند و گريه مي کرد.
اين مادر شهيد درباره قدرت تحليلي سياسي فرزند شهيدش هم گفت: زماني که بني صدر رئيس جمهور بود او را قبول نداشت و مي گفت بعدها مي فهميد که اين فرد خوبي نيست.
زاجکاني، داماد خانواده شهيد در اين ديدار با بيان اينکه اکثريت والدين شهدا در سن کهولت هستند دلجويي از آنان موجب آرامش خاطر آنان است، گفت: اينکه مسئولين براي ديدار با خانواده شهدا اقدام مي کنند امري شايسته است.
عباس برزگر، جانشين فرمانده سپاه استان قزوين نيز گفت: برنامه شهرداري قزوين براي ديدار با خانواده شهدا امري پسنديده است.
وي افزود: رشادت شهدا در دوران دفاع مقدس موجب امنيت فعلي کشور است.
اسماعيل عرشيان مديرعامل سازمان حمل و نقل و ترافيک شهرداري قزوين نيز با بيان اينکه خانواده شهدا عزيزترين داشته–فرزند-  خود را در راه انقلاب فدا کردند؛ گفت: ديدار با خانواده معظم شهدا وظيفه همگاني است چرا که اگر عزتي داريم مديون خون شهدا هستيم.
شايان ذکر است در اين ديدار عباس برزگر ابراهيمي جانشين فرماندهي سپاه استان، اسماعيل عرشيان مديرعامل سازمان حمل و نقل و ترافيک شهرداري قزوين، بيک معاون بنياد شهد و امو ايثارگران استان قزوين، اصغر اله ياري مشاور امور ايثارگران شهرداري قزوين و فرهاد رشوند مسئول پايگاه اطلاع رساني شهرداري قزوين حضور داشتند.
سيدرضا نبوي‌رضوي،نهم مرداد 1341 در شهر قزوين به دنيا آمد. پدرش سيدمهدي، کارگر کارخانه بود و مادرش ‌فخري نام دارد. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربي درس خواند و ديپلم گرفت. کارگر کارخانه دوچرخه‌سازي بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. نهم ارديبهشت 1365 در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
وصيت نامه شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
 «و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» . (آل عمران/??? ). «گمان مبريد آنان که در راه خدا کشته شده مرده‏اند، بلکه زنده و نزد خدايشان روزى مى‏خورند». با نام کسى شروع مى‏کنم که جانم در دست اوست و جز او معبود و معشوقى نيست.
نمى‏دانم چگونه با اين همه معصيت و قلبى پر از گناه وصيت نامه را بنويسم. خدايا! تو مى‏دانى فقط به خاطر رضاى تو و اسلامت و به نداى امام امت لبيک گفته و به جبهه آمده‏ام همان طورى که امام عزيز فرمود: دفاع از اسلام بر همه ما واجب است و از طرفى هر موقع شهيدى را مى‏آورند بنده به نوبه خود احساس مسئوليت مي کنم
. خدايا اين بنده پر از گناه و معصيت را ببخش، پروردگارا! آيا لياقت کشته شدن در راه تو و دين مقدس پيامبر اسلام را دارم. با سلام به پيشگاه يگانه منجى عالم بشريت و آخرين کوکب آسمان ولايت امام زمان(عج) و نايب برحقش، امام خمينى، اين بت شکن زمان. اينجانب سيدرضا نبوى رضوى،
چند نکته به عنوان وصيت به خانواده‏ام دارم: سلام گرم به کانون پر از محبت و لطف و صفاى شما؛ ان‏شاءالله، که هميشه تحت توجهات ولى عصر، آقا امام زمان(عج)، قرار گرفته باشيد و اميد است که خوب و سلامت باشيد و هيچگونه کسالتى و ناراحتى نداشته باشيد و از اينکه بدون اطلاع شما به جبهه رفتم انشاءاله که همگى مرا مى‏بخشيد.
 و اما سخنى با بهترين کَسم يعنى مادرم! اى مادر عزيز و مهربانم اى مونس جانم. مادر جان! نمى‏دانم چگونه از زحمات شما تشکر کنم هيچوقت آن زحماتى که در دوران کودکى برايم کشيده و به خاطر من خواب شيرين را بر خود حرام مى‏کرديد، فراموش نمى‏کنم.
مادر جان! به مادران شهداى صدر اسلام تا به حال، بنگر و ببين از آن زمانى که اسلام ظهور کرده چه خونهايى براى آبيارى درخت تنومند اسلام ريخته شده و براى زنده نگهداشتن دين مقدس حضرت محمد(ص) باز هم اين درخت نياز به آبيارى دارد.
از اينکه فرزندت را در راه خدا قربانى کرده‏اى، افتخار کن و بر خود ببال و خوشحال باش و بگو خدايا اين قربانى را از من قبول کن. البته هرچند که من امانتي پيش شما بود و بايد مى‏رفتم. بعد از شهادت من گريه نکن براى حسين بن على(ع) که تنها و مظلومانه در صحراى سوزان کربلا به شهادت رسيد و به خاطر شهيدى که مادر ندارد، گريه کن. و از شما مادر خوبم طلب عفو مى‏کنم که اگر مرا عفو نکنى، پيش خدا و ديگر ائمه معصومين خجل زده مي شوم.
شما اى پدر! مى‏دانم چه زحماتى برايم کشيدى، هيچوقت زحمات شما را فراموش نمى‏کنم، اميدوارم که مرا عفو کنى از اينکه نتوانستم وظايفم را انجام بدهم و حق شما را ادا کنم. پدر جان! اين انقلاب و جنگ نعمتى است که خداوند به ما عطا کرده و بايد قدرش را بدانيم. انشاءاله که در اين امتحان خداى تبارک و تعالى سربلند و از بندگان شايسته خداوند باشيم. انشاءاله. برادر جان! با رفتار و کردارت مردم را به تقوى و پرهيزکارى دعوت کن. هيچوقت امام را تنها نگذاريد. در نماز جمعه و ديگر مراسم مذهبى اسلامى شرکت کرده و با مشت‏هاى گره کرده بردهان ياوه گويان و کوردلان بکوبيد. دوستداران امام را، دوستان خود و دشمنان امام را، دشمن خود بدانيد. و شما اى خواهرانم! از اينکه برادر خوبى براى شما نبودم، مرا عفو کنيد و همچنان حجابتان را حفظ کنيد. در نماز جمعه شرکت کنيد که منافقين از نماز جمعه شما مى‏ترسند و مانند زينب(س) همچنان استوار باشيد و بر خود بباليد که برادرى در راه خدا داديد و در خاتمه از يکايک شما حلاليت مى‏طلبم.
 پدر و مادرم! از تمام دوستان و آشنايان حلاليت بطلبيد در ضمن علاقه زيادى به سرود با نواى کاروان دارم در هنگام خاک سپارى اين سرود را پخش کرده تا روحم آرام بگيرد. مراسم مرا خيلى ساده برگزارکنيد. و بار ديگر از شما مى‏خواهم، برايم گريه نکنيد چون گريه باعث خوشحالى منافقين مى‏شود. خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى(عج) خمينى را نگهدار.
 20 فروردين 65
 والسلام عليکم و رحمة اله و برکاته.
سيد رضا نبوى رضوى
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1958

 

تصاویر مرتبط